امشب را هم، مثل همان دیشب هلک هلک با دستگاهی که قرار بود استک های ارگانیک خروجی اش باشد، به راه افتادم، توی راه از هر سه مشاور املاکی، کارت ویزیت گرفتم و شماره های شان را برای م فرستادم، پیشتر بوی اسفند پسرک سر چهار راه را اسشمام کردم و دلم حال و هوای دعوت به عروسی به سرش زد، بعدترش از فروشگاه کوروش گذر کردم و بوی مواد شوینده ی ملایمی بر مشامم رسید که باز حالم را خوب کرد انگار تمیزی دم عید باشد، در آخر روشنایی چراغ آشپزخانه ی مامان از توی کوچه پیدا شد و حالا رسیده بودم به مقصد با هوایی که به سرم خورده بود  و حال و هوایم را عوض کرده بود، همین! قرار نبود اتفاق خاصی بیافتد.

ما به خودمان مربوطیم؟؟؟

قرار بود با خودم راه بیایم

راه ,توی ,حال ,بوی ,های ,باشد، ,قرار بود ,حال و ,کردم و ,در آخر ,باشد، در

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی الغدیر نمونه سوالات استخدامی بانک تجارت (فروردین 1400) شرکت اوج زیبایی هزاره سوم فهم اقتصاد از دریچه نهادی دکوراسیون و معماری داخلی وبلاگ نشریه دردانشکده الف طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل Sh.S درب ضد سرقت